پرسش :
در مقابل رقابت طلبی کودکان وظیفه والدین چیست؟
شرح پرسش :
پاسخ :
آيا فرزندتان به طور ناگهاني در يک بازي دوستانه، شروع به جنگيدن و زد و خورد مي کند؟ کودکان 6 تا 8 سال دوست دارند که در همه جا و همه چيز برنده شوند و معمولاً رقباي سرسخت يکديگر مي شوند. در عين حال کار آن ها باعث حيرت بسياري از والدين مي شود. آيا شما از اين نوع رقابت افراطي حمايت کرده يا آن را کنترل مي کنيد؟
اگرچه بعضي از کودکان ذاتاً رقابت طلب تر از ديگران هستند، ولي کاملاً طبيعي است که آن ها براي اين کار دست به کارهاي جالب و خنده دار بزنند. کودکان در سن 6 تا 8 سالگي مي خواهند خيلي زود بزرگ شوند، آن ها مهارت هاي جديد ياد مي گيرند و مي خواهند آن چه را که مي دانند به ديگران نشان دهند. وقتي که کودکان مي بينند که بچه هاي هم سن و سالشان چه کارهايي انجام مي دهند، خود را با آن ها مقايسه کرده و تلاش مي کنند که به آن ها برسند.
رقابت مي تواند کودک را براي رسيدن به موفقيت ترغيب کند و همچنين او، حس همدردي و اعتماد به نفس خود را تقويت مي کند. گاهي اوقات، رقابت مي تواند خنده دار و مسخره باشد. ولي اين يک طرف قضيه است. بسياري از کودکان وقتي در يک کار يا يک بازي بازنده مي شوند از شدت عصبانيت گريه مي کنند.
همچنين تعدادي از کودکان 6 تا 8 سال براي برنده شدن، تقلب مي کنند. چون فکر مي کنند که بايد حتماً اول شوند. حتي براي برنده شدن قوانين بازي را نيز تغيير مي دهند. هشت ساله ها کم کم حس رقابتشان کاهش مي يابد و فکر مي کنند که بهتر است مشکلاتشان را حل کنند، بنابراين عادلانه بازي کرده و تا آخر بازي هم قاطعانه مي نشينند.
نکاتي در مورد بازنده شدن
رقابت کردن دو رو دارد: برد و باخت. به فرزندتان ياد دهيد که باختن نيز مانند بردن يک امر کاملاً عادي است. کودکان بايد بدانند که گاهي اوقات آن ها برنده مي شوند و بعضي وقت ها هم ممکن است ديگران برنده شوند و همه چيز در بردن خلاصه نمي شود. شما بايد به فرزندتان بگوييد آن چه مهم است داشتن لحظات شيرين و پيشرفت مهارت هايمان است.
کودکان بايد ياد بگيرند که هميشه نمي توانند نفر اول باشند و کسي برنده مي شود که حواسش را کاملاً جمع کنند و بهترين باشد و همه ي کارها را به نحو احسن انجام دهد.
کلمات اميدوار کننده
فرزندتان را به همکاري تشويق کنيد و به او ياد دهيد که چگونه مي تواند يک بازنده يا برنده خوبي باشد. آن چه را که شما بايد به فرزندتان بگوييد عبارتند از:
به جاي اين که بگوييد:
هر کسي اول لباسش را بپوشد، برنده است.
مثل يک بازنده غمگين نباش.
تو بي نظيري، سومين بار است که تو در اين مسابقه برنده مي شوي.
خيلي بد، تو بايد بازي را از اول شروع کني.
برنده شدي! بايد برنده مي شدي!
سعي کنيد بگوييد:
هر کسي در ده دقيقه لباسش را بپوشد، جايزه مي گيرد.
هر کسي شانسي در برنده شدن دارد. برو و به برادرت تبريک بگو.
دوست دارم ببينم که تو هميشه خوشحال و خندان باشي.
حالا مي توانيم در زمان طولاني تر با يکديگر بازي کنيم.
خيلي جالب است. واقعاً مهارت ها و توانايي هايت پيشرفت کرده است.
قوانين بازي
کارشناسان معقتدند که رقابت کردن کار درستي است. به فرزندتان بياموزيد که هنگام رقابت کردن به روي خودش متمرکز شود تا اين که خود را با هم سن و سالانش و يا خواهر و برادرش مقايسه کند. سپس سعي کنيد با استفاده از روش هاي ديگر او را به رقابتي سالم تشويق کنيد.
هرگز از او نخواهيد که حتماً برنده شود. درست است که نتيجه کار خيلي مهم است ولي لذت بردن از آن خيلي با ارزش تر است. به جاي اين که بگوييد که چگونه برنده شود، بهتر است که روحيه او را تضعيف نکنيد تا او راحت تر بتواند از توانايي هايش استفاده کند.
او را تحت فشار قرار ندهيد. وقتي کودکان بازنده مي شوند مي ترسند در چشم والدينشان نگاه کنند تا مبادا احساس کنند که آن ها بايد بهتر از ديگران باشند. به فرزندتان در هنگام رقابت روحيه دهيد چون آن ها مي خواهند برنده شوند، نه صرفاً به خاطر رضايت شما.
براي او در مورد برد و باخت بيشتر توضيح دهيد. به او بگوييد که اصلاً مهم نيست که او برنده يا بازنده شود آن چه اهميت دارد اين است که او تلاش کرده.
قدرت و توانايي او را مهم نشان دهيد. شايد فرزندتان نمي تواند به توپ خوب ضربه بزند، ولي او خيلي خوب توپ مي گيرد. زماني که شما او را براي انجام دادن کاري مجبور کنيد، او احساس ناتواني مي کند يا باور مي کند که بايد در همه چيز برنده شود.
او را به کارهاي گروهي تشويق کنيد. اگر فرزندتان نمي تواند در بازي گروهي شرکت کند، او را به عضويت ورزش هاي انفرادي درآوريد تا کمي بزرگ تر شود. اگر از بازي هاي گروهي خسته مي شود، سعي کنيد او را به همکاري تشويق کنيد مانند پازل و بازي هاي رايانه اي که مي توانند با يکديگر بازي کنند.
براي او زنگ تفريح در نظر بگيريد. اگر هنوز بازي تمام نشده و فرزندتان از شکست احساس ناتواني مي کند، به او زمان استراحت دهيد تا بتواند از بازي لذت ببرد. و اين کار به اين معنا نيست که بازي تمام شده است بلکه زماني براي تجديد قوا است. هنگامي که کودک 8 ساله شما گريه مي کند او را به ديدن بازي بقيه اعضاي خانواده تشويق کنيد. ولي بعدها متوجه مي شود که شرکت در بازي خيلي لذت بخش تر از نگاه کردن به آن است.
از چه روشي براي تربيت فرزندانمان استفاده کنيم؟
نميتوان گفت که يک راه قطعي براي تربيت همه کودکان وجود دارد.
مانند خريد ماشين، آشنايي با همسايهها يا خشک کردن لباسها.
هيچ شيوه ي صحيح و منحصر به فردي وجود ندارد که شما با استفاده از آن بتوانيد يک کودک سالم را پرورش دهيد. به هر حال شيوههاي متفاوتي هستند که همه ي پدر و مادرها بايد از آنها آگاهي داشته باشند.
قبل از هر چيز بايد يکي از تصورات غلط در زمينه پرورش کودکان را متذکر شد:
« به هيچ وجه نميتوان گفت که يک راه روشن و قطعي براي تربيت همه نوع بچهاي وجود دارد.»
براساس تحقيقاتي که در زمينه ي نحوه برخورد با کودکان انجام شده، محققان به 4 شيوه ي تربيت دست پيدا کردهاند:
1- محبت کم، محدوديت کم،
2- محبت کم، محدوديت زياد
3- محبت زياد، محدوديت کم،
4- محبت زياد، محدوديت زياد
ميزان عشق و محبت و محدوديتهايي که در مورد تربيت کودکان به ميان ميآيد، با نحوه ي برخوردي که والدين با فرزندان خود دارند، ارتباط مستقيمي دارد. والدين بايد با محبتي که به فرزندان خود ابراز ميکنند به آنها احساس آرامش داده و به راحتي با آنها ارتباط برقرار کنند و به گفتوگو بنشينند. همچنين با محدوديتهايي که براي فرزندان خود قايل ميشوند ، ميتوانند به صورت متعادل، غيرفعال و سلطهجويانه در برابر کودکان خود ظاهر شوند. به اين معنا که ميتوانند عکسالعمل متعادلي در مقابل رفتار کودک خود نشان دهند، يا نسبت به رفتار او هيچگونه عکسالمعلي از خود نشان ندهند و يا نهايتا عکسالعمل تندي نشان داده و به صورت سلطهجويانه در مقابل او ظاهر شوند.
اگر بخواهيم در يک کلام اين روشها را تشريح کنيم، ميتوانيم بگوييم:
واکنش غيرفعال هيچکاري را از پيش نميبرد، واکنش متعادل، شما و فرزند را به نتيجه ي دلخواه رسانده و هر دو موفق خواهيد بود و واکنش پرخاشگرانه نيز در نهايت به کتک خوردن کودک ميانجامد.
به هر حال همه پدر و مادرها به نحوي از اين روش ها استفاده ميکنند و با بهرهگيري از الگوهاي رفتاري متفاوت، عشق خود را نثار کودکان کرده و با تعيين محدوديتها، آنها را در مسير درست قرار ميدهند.
در حقيقت نتيجه ي تمام اين تلاشها رسيدن به تعادل است که هم در زمينه ي محدوديتها و هم در زمينه ي محبت کردن بايد مورد تامل و بررسي قرار گيرد.
از چهار شيوه ارايه شده بايد تکنيکي را انتخاب کنيد که خودتان به شخصه ارتباط بهتري با آن برقرار ميکنيد.
به عنوان مثال اگر والدين شما از تکنيک قرار دادن محدوديتهاي زياد براي تربيت شما استفاده ميکردند و شما احساس ميکنيد که با اين شيوه به بهترين نحو تربيت شدهايد، بنابراين اين امکان وجود دارد که خودتان نيز همين شيوه را در مقابل فرزندتان به کار گيريد.
از سوي ديگر شايد به هيچوجه با شيوه ي والدينتان موافق نباشيد و ترجيح دهيد تا از شيوه ي محبت زياد در قبال فرزندانتان بهره بگيريد.
تحقيقات، گوياي اين مطلب هستند که محبت و محدوديت زياد خيلي بهتر از محبت و محدوديت کم عمل ميکند. چرا که در صورت کم بودن ميزان محبت و محدوديت، کودکان از شخصيت پاييني برخوردار ميشوند. اغلب پدر و مادرهايي که بيشتر به فکر راحتي و آرامش خود هستند تا به فکر پرورش و تربيت کودکان، از اين روش استفاده ميکنند. در يکي از برنامههاي تلويزيوني، مادري را نشان ميدادند که ترجيح ميداد هيچکاري به کار فرزندش نداشته باشد، دليلش هم اين بود که ممکن است کودک از گفتهها و کارهاي او برداشت منفي کند. يک کارشناس در پاسخ به اين مادر گفت: «چنين تصوري کاملا سطحي است و بيشتر ميتوان گفت که شما ميخواهيد وظايف خود را ساده کنيد و هيچ ارزش و اهميتي براي تربيت فرزند خود قايل نيستيد.» در پايان گفتو گو، مادر به اشتباه خود پي برد و تصميم گرفت تا رفتار خود را به طور کلي در مقابل فرزندانش تغيير دهد.
زماني که ميتوان از محبت فراوان استفاده کرد و کودکان را به راحتي در مسير درست قرار داد، چرا به زور و اجبار متوسل شويم؟ خود شما هم دوست نداريد همه چيز به شما ديکته شود و تحت کنترل شديد ديگران قرار بگيريد. هيچگاه زور و اجبار غيرضروري را به فرزندان خود تحميل نکنيد و کاري نکنيد که حد و مرز، بيش از اندازه آنها را خسته کرده و مجبور شوند تا دست به مخالفتهاي شديد بزنند.
بايد تا جايي که ميتوانيد عشق و محبت خود را نثار آنها کنيد و هر کجا که لازم بود حد و مرزهاي مشخصي برايشان تعيين کنيد. در موقعيتهايي که سلامت جسماني کودک در معرض خطر قرار ميگيرد و يا امکان بروز مشکلات جدي براي او وجود دارد، ميتوانيد تا حدي از شيوه پرخاشگرانه و سلطهجويانه استفاده کنيد.
زماني که کودکان ملزم به انجام کاري هستند، به عنوان مثال زمان خوابشان فرا رسيده و بايد براي خوابيدن آماده شوند، بايد با شيوه متعادل با آنها برخورد کنيد. واکنش غيرفعال نيز در مواقعي نظير زماني که کودک نوشيدني خود را از دهان به بيرون ميريزد، کاربرد دارد. در چنين مواقعي به هيچ وجه نبايد به روي خود بياوريد ولي ميتوانيد طوري وانمود کنيد که کودک تصور کند شما فکر ميکنيد کار او کاملا تصادفي بوده است. به اين طريق او از تکرار مجدد اين کار خودداري خواهد کرد. در اين موقعيت نبايد بر سر کودک داد بزنيد و يا او را تنبيه کنيد چرا که در صورت مشاهده چنين واکنشي او مجددا اين کار را تکرار خواهد کرد. براساس موقعيتهاي مختلف شما ملزم به تغيير روشهاي تربيتي خود هستيد. همانطور که در ابتداي اين مقاله هم اشاره کردم، هيچ شيوهي از پيش تعيين شدهاي براي تربيت کودکان وجود ندارد. در هر حال او را دوست بداريد و با توجه به موقعيت هاي مختلف، متعادل، منفعل و سلطهجو باشيد.
www.eporsesh.com
آيا فرزندتان به طور ناگهاني در يک بازي دوستانه، شروع به جنگيدن و زد و خورد مي کند؟ کودکان 6 تا 8 سال دوست دارند که در همه جا و همه چيز برنده شوند و معمولاً رقباي سرسخت يکديگر مي شوند. در عين حال کار آن ها باعث حيرت بسياري از والدين مي شود. آيا شما از اين نوع رقابت افراطي حمايت کرده يا آن را کنترل مي کنيد؟
اگرچه بعضي از کودکان ذاتاً رقابت طلب تر از ديگران هستند، ولي کاملاً طبيعي است که آن ها براي اين کار دست به کارهاي جالب و خنده دار بزنند. کودکان در سن 6 تا 8 سالگي مي خواهند خيلي زود بزرگ شوند، آن ها مهارت هاي جديد ياد مي گيرند و مي خواهند آن چه را که مي دانند به ديگران نشان دهند. وقتي که کودکان مي بينند که بچه هاي هم سن و سالشان چه کارهايي انجام مي دهند، خود را با آن ها مقايسه کرده و تلاش مي کنند که به آن ها برسند.
رقابت مي تواند کودک را براي رسيدن به موفقيت ترغيب کند و همچنين او، حس همدردي و اعتماد به نفس خود را تقويت مي کند. گاهي اوقات، رقابت مي تواند خنده دار و مسخره باشد. ولي اين يک طرف قضيه است. بسياري از کودکان وقتي در يک کار يا يک بازي بازنده مي شوند از شدت عصبانيت گريه مي کنند.
همچنين تعدادي از کودکان 6 تا 8 سال براي برنده شدن، تقلب مي کنند. چون فکر مي کنند که بايد حتماً اول شوند. حتي براي برنده شدن قوانين بازي را نيز تغيير مي دهند. هشت ساله ها کم کم حس رقابتشان کاهش مي يابد و فکر مي کنند که بهتر است مشکلاتشان را حل کنند، بنابراين عادلانه بازي کرده و تا آخر بازي هم قاطعانه مي نشينند.
نکاتي در مورد بازنده شدن
رقابت کردن دو رو دارد: برد و باخت. به فرزندتان ياد دهيد که باختن نيز مانند بردن يک امر کاملاً عادي است. کودکان بايد بدانند که گاهي اوقات آن ها برنده مي شوند و بعضي وقت ها هم ممکن است ديگران برنده شوند و همه چيز در بردن خلاصه نمي شود. شما بايد به فرزندتان بگوييد آن چه مهم است داشتن لحظات شيرين و پيشرفت مهارت هايمان است.
کودکان بايد ياد بگيرند که هميشه نمي توانند نفر اول باشند و کسي برنده مي شود که حواسش را کاملاً جمع کنند و بهترين باشد و همه ي کارها را به نحو احسن انجام دهد.
کلمات اميدوار کننده
فرزندتان را به همکاري تشويق کنيد و به او ياد دهيد که چگونه مي تواند يک بازنده يا برنده خوبي باشد. آن چه را که شما بايد به فرزندتان بگوييد عبارتند از:
به جاي اين که بگوييد:
هر کسي اول لباسش را بپوشد، برنده است.
مثل يک بازنده غمگين نباش.
تو بي نظيري، سومين بار است که تو در اين مسابقه برنده مي شوي.
خيلي بد، تو بايد بازي را از اول شروع کني.
برنده شدي! بايد برنده مي شدي!
سعي کنيد بگوييد:
هر کسي در ده دقيقه لباسش را بپوشد، جايزه مي گيرد.
هر کسي شانسي در برنده شدن دارد. برو و به برادرت تبريک بگو.
دوست دارم ببينم که تو هميشه خوشحال و خندان باشي.
حالا مي توانيم در زمان طولاني تر با يکديگر بازي کنيم.
خيلي جالب است. واقعاً مهارت ها و توانايي هايت پيشرفت کرده است.
قوانين بازي
کارشناسان معقتدند که رقابت کردن کار درستي است. به فرزندتان بياموزيد که هنگام رقابت کردن به روي خودش متمرکز شود تا اين که خود را با هم سن و سالانش و يا خواهر و برادرش مقايسه کند. سپس سعي کنيد با استفاده از روش هاي ديگر او را به رقابتي سالم تشويق کنيد.
هرگز از او نخواهيد که حتماً برنده شود. درست است که نتيجه کار خيلي مهم است ولي لذت بردن از آن خيلي با ارزش تر است. به جاي اين که بگوييد که چگونه برنده شود، بهتر است که روحيه او را تضعيف نکنيد تا او راحت تر بتواند از توانايي هايش استفاده کند.
او را تحت فشار قرار ندهيد. وقتي کودکان بازنده مي شوند مي ترسند در چشم والدينشان نگاه کنند تا مبادا احساس کنند که آن ها بايد بهتر از ديگران باشند. به فرزندتان در هنگام رقابت روحيه دهيد چون آن ها مي خواهند برنده شوند، نه صرفاً به خاطر رضايت شما.
براي او در مورد برد و باخت بيشتر توضيح دهيد. به او بگوييد که اصلاً مهم نيست که او برنده يا بازنده شود آن چه اهميت دارد اين است که او تلاش کرده.
قدرت و توانايي او را مهم نشان دهيد. شايد فرزندتان نمي تواند به توپ خوب ضربه بزند، ولي او خيلي خوب توپ مي گيرد. زماني که شما او را براي انجام دادن کاري مجبور کنيد، او احساس ناتواني مي کند يا باور مي کند که بايد در همه چيز برنده شود.
او را به کارهاي گروهي تشويق کنيد. اگر فرزندتان نمي تواند در بازي گروهي شرکت کند، او را به عضويت ورزش هاي انفرادي درآوريد تا کمي بزرگ تر شود. اگر از بازي هاي گروهي خسته مي شود، سعي کنيد او را به همکاري تشويق کنيد مانند پازل و بازي هاي رايانه اي که مي توانند با يکديگر بازي کنند.
براي او زنگ تفريح در نظر بگيريد. اگر هنوز بازي تمام نشده و فرزندتان از شکست احساس ناتواني مي کند، به او زمان استراحت دهيد تا بتواند از بازي لذت ببرد. و اين کار به اين معنا نيست که بازي تمام شده است بلکه زماني براي تجديد قوا است. هنگامي که کودک 8 ساله شما گريه مي کند او را به ديدن بازي بقيه اعضاي خانواده تشويق کنيد. ولي بعدها متوجه مي شود که شرکت در بازي خيلي لذت بخش تر از نگاه کردن به آن است.
از چه روشي براي تربيت فرزندانمان استفاده کنيم؟
نميتوان گفت که يک راه قطعي براي تربيت همه کودکان وجود دارد.
مانند خريد ماشين، آشنايي با همسايهها يا خشک کردن لباسها.
هيچ شيوه ي صحيح و منحصر به فردي وجود ندارد که شما با استفاده از آن بتوانيد يک کودک سالم را پرورش دهيد. به هر حال شيوههاي متفاوتي هستند که همه ي پدر و مادرها بايد از آنها آگاهي داشته باشند.
قبل از هر چيز بايد يکي از تصورات غلط در زمينه پرورش کودکان را متذکر شد:
« به هيچ وجه نميتوان گفت که يک راه روشن و قطعي براي تربيت همه نوع بچهاي وجود دارد.»
براساس تحقيقاتي که در زمينه ي نحوه برخورد با کودکان انجام شده، محققان به 4 شيوه ي تربيت دست پيدا کردهاند:
1- محبت کم، محدوديت کم،
2- محبت کم، محدوديت زياد
3- محبت زياد، محدوديت کم،
4- محبت زياد، محدوديت زياد
ميزان عشق و محبت و محدوديتهايي که در مورد تربيت کودکان به ميان ميآيد، با نحوه ي برخوردي که والدين با فرزندان خود دارند، ارتباط مستقيمي دارد. والدين بايد با محبتي که به فرزندان خود ابراز ميکنند به آنها احساس آرامش داده و به راحتي با آنها ارتباط برقرار کنند و به گفتوگو بنشينند. همچنين با محدوديتهايي که براي فرزندان خود قايل ميشوند ، ميتوانند به صورت متعادل، غيرفعال و سلطهجويانه در برابر کودکان خود ظاهر شوند. به اين معنا که ميتوانند عکسالعمل متعادلي در مقابل رفتار کودک خود نشان دهند، يا نسبت به رفتار او هيچگونه عکسالمعلي از خود نشان ندهند و يا نهايتا عکسالعمل تندي نشان داده و به صورت سلطهجويانه در مقابل او ظاهر شوند.
اگر بخواهيم در يک کلام اين روشها را تشريح کنيم، ميتوانيم بگوييم:
واکنش غيرفعال هيچکاري را از پيش نميبرد، واکنش متعادل، شما و فرزند را به نتيجه ي دلخواه رسانده و هر دو موفق خواهيد بود و واکنش پرخاشگرانه نيز در نهايت به کتک خوردن کودک ميانجامد.
به هر حال همه پدر و مادرها به نحوي از اين روش ها استفاده ميکنند و با بهرهگيري از الگوهاي رفتاري متفاوت، عشق خود را نثار کودکان کرده و با تعيين محدوديتها، آنها را در مسير درست قرار ميدهند.
در حقيقت نتيجه ي تمام اين تلاشها رسيدن به تعادل است که هم در زمينه ي محدوديتها و هم در زمينه ي محبت کردن بايد مورد تامل و بررسي قرار گيرد.
از چهار شيوه ارايه شده بايد تکنيکي را انتخاب کنيد که خودتان به شخصه ارتباط بهتري با آن برقرار ميکنيد.
به عنوان مثال اگر والدين شما از تکنيک قرار دادن محدوديتهاي زياد براي تربيت شما استفاده ميکردند و شما احساس ميکنيد که با اين شيوه به بهترين نحو تربيت شدهايد، بنابراين اين امکان وجود دارد که خودتان نيز همين شيوه را در مقابل فرزندتان به کار گيريد.
از سوي ديگر شايد به هيچوجه با شيوه ي والدينتان موافق نباشيد و ترجيح دهيد تا از شيوه ي محبت زياد در قبال فرزندانتان بهره بگيريد.
تحقيقات، گوياي اين مطلب هستند که محبت و محدوديت زياد خيلي بهتر از محبت و محدوديت کم عمل ميکند. چرا که در صورت کم بودن ميزان محبت و محدوديت، کودکان از شخصيت پاييني برخوردار ميشوند. اغلب پدر و مادرهايي که بيشتر به فکر راحتي و آرامش خود هستند تا به فکر پرورش و تربيت کودکان، از اين روش استفاده ميکنند. در يکي از برنامههاي تلويزيوني، مادري را نشان ميدادند که ترجيح ميداد هيچکاري به کار فرزندش نداشته باشد، دليلش هم اين بود که ممکن است کودک از گفتهها و کارهاي او برداشت منفي کند. يک کارشناس در پاسخ به اين مادر گفت: «چنين تصوري کاملا سطحي است و بيشتر ميتوان گفت که شما ميخواهيد وظايف خود را ساده کنيد و هيچ ارزش و اهميتي براي تربيت فرزند خود قايل نيستيد.» در پايان گفتو گو، مادر به اشتباه خود پي برد و تصميم گرفت تا رفتار خود را به طور کلي در مقابل فرزندانش تغيير دهد.
زماني که ميتوان از محبت فراوان استفاده کرد و کودکان را به راحتي در مسير درست قرار داد، چرا به زور و اجبار متوسل شويم؟ خود شما هم دوست نداريد همه چيز به شما ديکته شود و تحت کنترل شديد ديگران قرار بگيريد. هيچگاه زور و اجبار غيرضروري را به فرزندان خود تحميل نکنيد و کاري نکنيد که حد و مرز، بيش از اندازه آنها را خسته کرده و مجبور شوند تا دست به مخالفتهاي شديد بزنند.
بايد تا جايي که ميتوانيد عشق و محبت خود را نثار آنها کنيد و هر کجا که لازم بود حد و مرزهاي مشخصي برايشان تعيين کنيد. در موقعيتهايي که سلامت جسماني کودک در معرض خطر قرار ميگيرد و يا امکان بروز مشکلات جدي براي او وجود دارد، ميتوانيد تا حدي از شيوه پرخاشگرانه و سلطهجويانه استفاده کنيد.
زماني که کودکان ملزم به انجام کاري هستند، به عنوان مثال زمان خوابشان فرا رسيده و بايد براي خوابيدن آماده شوند، بايد با شيوه متعادل با آنها برخورد کنيد. واکنش غيرفعال نيز در مواقعي نظير زماني که کودک نوشيدني خود را از دهان به بيرون ميريزد، کاربرد دارد. در چنين مواقعي به هيچ وجه نبايد به روي خود بياوريد ولي ميتوانيد طوري وانمود کنيد که کودک تصور کند شما فکر ميکنيد کار او کاملا تصادفي بوده است. به اين طريق او از تکرار مجدد اين کار خودداري خواهد کرد. در اين موقعيت نبايد بر سر کودک داد بزنيد و يا او را تنبيه کنيد چرا که در صورت مشاهده چنين واکنشي او مجددا اين کار را تکرار خواهد کرد. براساس موقعيتهاي مختلف شما ملزم به تغيير روشهاي تربيتي خود هستيد. همانطور که در ابتداي اين مقاله هم اشاره کردم، هيچ شيوهي از پيش تعيين شدهاي براي تربيت کودکان وجود ندارد. در هر حال او را دوست بداريد و با توجه به موقعيت هاي مختلف، متعادل، منفعل و سلطهجو باشيد.
www.eporsesh.com
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
در ارسال نظر شما خطایی رخ داده است
کاربر گرامی، ضمن تشکر از شما نظر شما با موفقیت ثبت گردید. و پس از تائید در فهرست نظرات نمایش داده می شود
نام :
ایمیل :
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}